English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6355 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
they howled the speaker down U سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to come down U پایین امدن
look down U پایین امدن
descends U پایین امدن
to look down U پایین امدن
desceht U پایین امدن
descend U پایین امدن
swoop U بسرعت پایین امدن
flatten U نیم نت پایین امدن
swooped U بسرعت پایین امدن
dips U پایین امدن سرازیری
swoops U بسرعت پایین امدن
flattens U نیم نت پایین امدن
dip U پایین امدن سرازیری
swooping U بسرعت پایین امدن
slumping U یکباره پایین امدن یاافتادن
slumped U یکباره پایین امدن یاافتادن
slump U یکباره پایین امدن یاافتادن
slumps U یکباره پایین امدن یاافتادن
to get down U پایین امدن پیاده شدن
fall U فرو ریختن پایین امدن
give way U ضعف نشان دادن پایین امدن
romp U با جیغ وداد بازی کردن
romps U با جیغ وداد بازی کردن
romping U با جیغ وداد بازی کردن
romped U با جیغ وداد بازی کردن
rompish U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompy U مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
down U سوی پایین بطرف پایین
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
he was refused employment U کردند
The trees are in bloom . U درختها گه کردند
they put their heads together U با هم مشورت کردند
they proclaimed him sovereign U اعلان کردند
they mulcted him U او را جریمه کردند
They escaped under cover of darkness. U درتاریکی شب فرار کردند
they put up a good fight U جنگ خوبی کردند
They greeted each other. U با هم سلام وتعارف کردند
potsdom agreement U تاکید وتشریح کردند
they had words U باهم نزاع کردند
It was required of me . They imposed it on me . U آنرا به من تکلیف کردند
They pinched my keys. U کلیدهایم رابلند کردند
what a ready welcome i found! U چه حسن استقبالی از من کردند !
he was sent to england U به انگلیس اعزام کردند
His path was strewn with flowers . U مقدم اورا گلباران کردند
its was extended U مدت اعتبارانرا دراز کردند
They beat each other black and blue. U همدیگر را خونین ومالین کردند
They were talking in Spanish . U بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
they poured toward that city U سوی ان شهر هجوم کردند
They changed seats . U صندلی هایشان را با هم عوض کردند
He was deported from Iran. U اورااز ایران اخراج کردند
bombers raided the city U بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
the house was highly rated U خانه رازیاد تقویم کردند
The kids stamped on the ants . U بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
they were made one U یعنی باهم عروسی کردند
They searched the whole town . U تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
The soldirs leg was amputated . U پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
He was framed. U برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
bombers raided the city U بمب افگن هابران شهرحمله کردند
We sent for the doctor. U برای ما این دکتر را صدا کردند.
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
Fatimid U [پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
she was shot for a spy U اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
the exercised thier veto U انها حق وتوی خود را اعمال کردند
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
he paid through the nose U زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
mullion=middle post U وادار
trumeau U وادار
muntin U وادار
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
corinthian brass or bronze U یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
They I got confused . U آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
inns of chancery U عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
The bandits stripped him of all his belongines . U دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
knickerbocker U زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
induced U وادار کردن
forcing U وادار کردن
prompter U وادار کننده
prompters U وادار کننده
persuasive U وادار کننده
induces U وادار کردن
compelled U وادار کردن
suasive U وادار کننده
persuadable U وادار کردنی
endue U وادار کردن
induce U وادار کردن
persuade U وادار کردن
persuades U وادار کردن
force U وادار کردن
persuading U وادار کردن
enforce U وادار کردن
forces U وادار کردن
persuasible U وادار کردنی
compels U وادار کردن
compelling U وادار کردن
inducing U وادار کردن
impeller U وادار کننده
impel U وادار کردن
impellor U وادار کننده
transom U وادار افقی
enforcing U وادار کردن
compel U وادار کردن
impels U وادار کردن
he was made to go U وادار به رفتن شد
impelled U وادار کردن
inducible U وادار کردنی
impelling U وادار کردن
enforced U وادار کردن
enforces U وادار کردن
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
The planes pin- pointed the enemy targets . U هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
neutralized U وادار به بیطرفی شده
intimidates U با تهدید وادار کردن
intimidate U با تهدید وادار کردن
middle lintel in window U وادار میانی پنجره
enforce U وادار کردن مجبورکردن
enforced U وادار کردن مجبورکردن
hustle U بزور وادار کردن
enforcing U وادار کردن مجبورکردن
hustled U بزور وادار کردن
hustles U بزور وادار کردن
hustling U بزور وادار کردن
enforces U وادار کردن مجبورکردن
incitation U وادار سازی اغوا
pacified U به صلح وادار کردن
entrap into U با اغفال وادار کردن به .....
pacifies U به صلح وادار کردن
to persuade in to an act U وادار بکاری کردن
coercing U بزور وادار کردن
coerces U بزور وادار کردن
pacify U به صلح وادار کردن
pacifying U به صلح وادار کردن
i made him go U او را وادار کردم برود
impellent U محرک وادار کننده
penance U وادار به توبه کردن
bring on U وادار به عمل کردن
pacification U به صلح وادار کردن
to make repeat U وادار به تکرار کردن
coerce U بزور وادار کردن
coerced U بزور وادار کردن
Few reporters dared to enter the war zone. U چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
Boers U سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
leet U دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
The room is bare of furniture . U این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
Our children have all left home now, but [except] [bar] one. U همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Boer U سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
have U مجبور بودن وادار کردن
make U باعث شدن وادار یا مجبورکردن
having U مجبور بودن وادار کردن
to persuade somebody of something U کسی را وادار به چیزی کردن
he acted from impluse U اورابکردن ان کار وادار کرد
makes U باعث شدن وادار یا مجبورکردن
to lead on U وادار به اقدامات بیشتری کردن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
myrmidon U یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
The party was latched on to him. He was saddled with the party. U میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
imprest U وادار بخدمت لشکری یادریایی کردن
trick someone into doing somethings U با حیله کسی را وادار به کاری کردن
change of engagement U وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
to put any one through a book U کسیرا وادار بخواندن کتابی کردن
to compel the attendance of a witness U وادار به حاضر شدن شاهدی [قانون]
Quantel U شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
mohock U تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
lombards U گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
collecting U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
suborn U به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
change of leg U وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
collects U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collect U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
generation U کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generations U کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
leads U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
lead U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it. U ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
hopple U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
following my lead U یک جور بازی که هر بازیکن را وادار میکنند هرکاری که استاد کرد او نیز بکند
hobbles U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled U وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
tripartite declaration of 0 U اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
I had pins and needles in my legs. U ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
The husband and wife got into an argument . The husband and wife had an acrimonious exchange . زن و شوهر بگو مگوشان شد [بگو مگو کردند]
brian kellogg U پیمانی که مبتکر ان بریان کلوگ وزیرخارجه امریکا در 8291 بودو امضا کنندگان ان جنگ را به عنوان وسیله حل اختلافات بین المللی محکوم و تحریم کردند
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
overpersuade U کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
to pass on U امدن
succee U از پی امدن
Recent search history Forum search
2مهرآسا
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1توضیحات پایین صفحه
1where they cheated their workers for centuries.
1offshoring
1واژه برزین برای تلفظ بهتر در انگلیسی بصورت Berzin نوشته شود یا Barzin?
2معنی اسم تیتان چیست؟
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1See further down for the mixture choiceمعنی جمله؟
0ضربه به میانه پایین گوی در بیلیارد در انگلیسی چی میشه؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com